جدول جو
جدول جو

معنی پهلو خاریدن - جستجوی لغت در جدول جو

پهلو خاریدن
(وَلْ)
پهلو خاریدن کسی را، کاستن از وی:
توئی بر خواب و خور فتنه همانا خود نئی آگه
که مر پهلوت راگیتی بخواب و خور همی خارد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
پهلو زدن. مقابلی کردن. دعوی برابری کردن. پهلو سودن:
هر جای که مسعودسعد باشد
کس با او پهلو چگونه ساید.
مسعودسعد.
رجوع به پهلوسای و پهلو سودن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
پاره کردن پهلو. دریدن پهلو:
درم پهلوی پهلوانان بتیغ
خورم گردۀ گردنان بیدریغ.
نظامی.
، دریده شدن پهلوی کسی، رسیدن صدمه به پهلوی کسی. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
صدمه خوردن در پهلو و بدن. (غیاث) (آنندراج) :
ز موج لاله از پی خورده پهلو
بود راهش بصد باریکی مو.
ملاطغرا
لغت نامه دهخدا
پهلو ساییدن باکسی. مقابله کردن دعوی برابری کردن پهلو زدن: هر جای که مسعود سعد باشد کس با او پهلو چگونه سایدک (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
پهلوی کسی را پاره کردن و شکافتن: درم پهلوی پهلوانان به تیغ خورم گرده گردنان بی دریغ. (نظامی) -2 دریده شدن پهلوی کسی، رسیدن صدمه و آسیب بپهلوی کسی
فرهنگ لغت هوشیار